برای دانلود آهنگ ها به ادامه مطلب بروید
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
ب
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
برای دیدن تصاویر بیشتر به ادامه مطلب بروید
بر
این نقاشی یک لپ تاپ بر روی خیابان است
انرژی درمانی که همه بهش بی اعتقادند
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
برای خواندن داستان به ادامه مطلب بروید
برای دیدن عکس به ادامه مطلب بروید
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
جهالت".....کاری کرد که پیر زن ایرانی گاو خود را بفروشد که به مکه مشرف شود...
برای خواندن به ادامه مطلب بروید
برای دیدن عکس به ادامه مطلب بروید
برای دیدن به ادامه مطلب بروید
برای دیدن عکس به ادامه مطلب بروید
برای دیدن عکس به ادامه ی مطلب بروید
خدای لحظات سخت
روزگاری بود قحطی ونداری مردی زندگی می کرددر حوالی بین النهرین که بسیار بی چیز وندار بود درشهر کسی نمانده بود که بدان بدهکار نباشدیه روز مرد جوان به خاطر اختلافی که با زنش سر همین موضوع بودتصمیم گرفت به شهر دیگری که برادرش در آن ساکن بود برود واز برادرش کمک بخواهد مرد به خانه برادرش رفت وبه برادرش ماجرا راتعریف کرد برادرش حاضر شد هر چیز در خانه داشت با او نصف کند مرد جوان با چیزهایی که از برادرش گرفته بود تصمیم به برگشتن گرفت ازبد حادثه درراه برگشت به تاریکی خورد آن شب ماه کامل بود وبسیار زیبا، مرد نگاهش به آسمان افتاد نشت تا اندکی استراحت کند و زیبایی آسمان را بنگرد با خود گفت خدایا تنها امیدم برادرم بود که پیش او
برای خواندن ادامه داستان به ادامه ی مطلب بروید
درس هایی که در خانواده آموختیم:
بهداشت : اگه میخواید همدیگه رو بکشید برید بیرون؛ الان اینجا رو تمیز کردم
برای خواندن آن به ادامه مطلب بروید
واقعالعنت به مستراحی که برچسب قرمز و آبی شیرش برعکس خورده باشد.
لعنت به مستراحی که سوسک ها بدون اطلاع و هماهنگی سرشان را از چاه بیرون بیاورند.
لعنت به مستراحی که مرکز کانونی تحدّب کاسه اش روی صورت آدم باشد.
برای مَردُم خیلی مهمه که تو چی میپوشی؟
کجا میری؟
چند سالته؟
من خیلی خوشحال بودم.من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم.والدینم خیلی كمكم كردند. دوستانم خیلی تشویقم كردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود. فقط یه چیز من رو یه كم نگران می كرد و اون هم خواهر نامزدم بود. اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود كه گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می كرد و باعث می شد كه من احساس راحتی نداشته باشم. یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست كه برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی. سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رك و راست به من گفت: اگه همین الان 100هزارتومان به من بدی بعدش حاضرم با تو .…
برای دانلود به ادامه مطلب بروید...
در این مطلب برای شما عزیزان در بخش طنز و خنده سایت نادی سری جدید از جوک های خنده دارآذر۹۲ را آماده کرده ایم
که امیدواریم مورد پسندتون واقع بشه، منتظر نظراتتون هستیم...
1.دانشمندان به تازگی دریافته اند که هفته ای دو بار قطعی اینترنت در کنار خوردن ماهی برای سلامتی و جلوگیری از ابتلا به زخم بستر مفید است !
.
.
2.سردرگم و مضطرب و ناامید رسیدم به یه کوه و صخره ای بلند و فریاد زدم : آیا امیدی هست ؟
جوابی آمد : داد نزن روانی ؛ بله : مدرسان شریف ؛ تلفن : بیست و نه دوتا شیش …
.
.